هویت از منظر اریکسون
اریک اریکسون که نام او با (هویت) پیوندی عمیق دارد می نویسد:
(هویتی که نوجوان در صدد است تا به طور روشن با آن مواجه شود این است که (او کیست؟) نقشی که باید در جامعه ایفا نماید چیست؟ آیا او یک کودک است یا بزرگسال؟ آیا او توانایی آن را دارد که روزی به عنوان یک همسر یا پدر یا مادر باشد؟ آیا او علی رغم نژاد، مذهب یا زمینه های ملی که او را از نظر مردم کم ارزش جلوه می دهد، احساس اعتماد به نفس دارد؟
که باشم من؟ مراازمن خبر کن چه معنی دارد (اندر خود سفر کن)
اگر کردی سئوال از من که من چیست مرا از من خبر کن تا که من کیست
((هویت فردی))
طرح چند پرسش اساسی
من کیستم؟شاید این پرسش را بارها و بارها، در ذهن خود، مورد تأمل قرار داده اید و به پاسخهایی کم و بیش قانع کننده رسیده اید، اما ذهن ناآرام و شکاک جوان، به دشواری پاسخهای اقناعکننده ای برای پرسشهای خود می یابید. آنچه که او به دنبالش، در تکاپو می باشد، این است که دقیقاً بداند:
- این (من) یا (خویشتن) کیست؟
- چه نسبتی میان (من) و (غیر من) وجود دارد؟
- میان (تن) و (روان) من چه رابطه ای برقرار است؟
- این (من) در چه مواردی با (غیر من)، مشابهت و همانندی دارد؟
- و دیگر اینکه این (من) در چه زمینه هایی از (غیر من) متمایز می شود؟
طرحی ساده برای خود شناسی
نوجوانان و جوانانی که در عنفوان بهار زندگیشان، به موضوع مهمی همچون خود شناسی علاقمند شده و گام در این وادی می نهند، در حقیقت باید چنین گرایشی را سر آغاز کمال و پیشرفت روحی و فکری خود بدانند، و مطلع باشند که خود شناسی، علاوه بر اینکه مقدمه خدا شناسی است، زمینه ساز رشد و تعالی، نیز محسوب می شود. اینک با طرح چند پرسش ذیل می توان، به صورت عملی جوانان را در زمینه خود شناسی یاری نمود:
1- آیا به روشنی میدانم که چه جنبههای خوب و سازنده ای در شخصیت من وجود دارد؟
2- آیا توانستهام این جنبههای مورد نظر را پرورش داده و به تقویت و توسعه آنها اقدام کنم؟
3- تا چه اندازه به جنبههای منفی خود، آگاهی دارم؟
4- آیا شجاعت روحی لازم را برای پذیرفتن آنها دارم؟
5- آیا سعی میکنم که هر روز یکی از جنبههای منفی را در وجود خود محو نموده و مجموعه آنها را تقلیل دهم؟
6- آیا تا به حال کاری کردهام که به نفع خود و به ضرر دیگری (دیگران) باشد؟
7- آیا تا به حال عملی انجام دادهام که به ضرر خود و به نفع دیگری (دیگران) باشد؟
8- آیا در تفکرات خود، بیشتر به دیگران میاندیشم و یا در افکار شخصی خود غوطهورم؟
9- آیا چنانچه تذکر خیرخواهانهای از یکی از دوستانم در مورد نقاط منفیام، دریافت نمایم، با روی خوش از آن استقبال خواهم نمود؟
10- و بالاخره آیا توانایی آن را دارم که افکار خود را مرتب نموده و اولویت آنها را مشخص کنم؟
پاسخهای روشن و منصفانه به این سوالات، میتواند (هویت فردی) جوانان را شفافتر نموده و آنان را در راه نوسازی شخصیت، مدد برساند.
(آنان که در زندگی، هدفی فراروی خویش دارند، در طوفانهای زندگی هرگز غرق نمیشوند.)
از اندیشههای یک فیلسوف
(خط حرکت معینی برای خود رسم کن و آنگاه چه در مواقع تنهایی و چه در میان جمعیت، پیوسته این راه را طی کن.)
اپیکت
همانندسازی متعادل
از آغاز زندگی و تقریباً سالهایی که آدمی خود را میشناسد، ناخودآگاه به تقلید از رفتار و عملکرد دیگران میپردازد. و متعاقب آن، بخشهایی از شخصیت دیگران را که مورد توجه او قرار میگیرد، به عنوان الگو و سرمشق میپذیرد.
برخی از روانشناسان به این پدیده، توجه خاصی مبذول نموده و از آن به عنوان یک نیاز نام میبرند به عنوان مثال میتوان از آلبرت بندورا نام برد. وی و همکارانش مد لل ساختهاند که (ما قادریم با مشاهده شخص دیگری که در حال اجرای عملی است، رفتار (جدیدی) را یاد بگیریم، ما حتی برای اینکه بتوانیم عملی را در زمان دیگری انجام دهیم، ملزم نیستیم که آن را به هنگام تماشای الگوی عملی اجرا کنیم. برای نمونه، کودکی ممکن است برنامهای را از تلویزیون ببیند، ولی بعداً برخی از اعمالی را که دیده است، اجرا کند.)
برای پرهیز از همانند سازی افراطی، ارائه یک پیشنهاد و توصیه ضروری به نظر می رسد:
- والدین هر نوع پاداش و تشویقی را که فرزندان از مدرسه و معلمانشان دریافت می کنند و قابل نگهداری است، از قبیل لوح تقدیر، عکسها، جوایز مادی و هدایا را در محل مناسب برای فرزندانشان و آنها حفظ و حراست کنند، زیرا این مجموعه یاد آور افتخارات دوران کودکی و سالهای دبستان بوده و در حقیقت، بخشی از (هویت فردی) آنان را تکمیل می کند. این مجموعه، علاوه بر یادآوری و باز آفرینی خاطرات کودکی، در رشد و تقویت اعتماد به نفس نیز تأثیر بسزایی دارد، نوجوانان و جوانانی که به جهت برخی ناکامی ها و شکستهای زندگی، خود را می بازند، با مراجعه به این مجموعه، احساس لیاقت از دست رفته خویش را باز می یابند و برای مبارزه با مشکلات بعدی زندگی، آماده تر می شوند.
مثبت گرایی
در روایت است که حضرت عیسی (ع)با حواریین به مردار سگی گذشتند. حواریین گفتند: چقدر بوی این مردار بد است حضرت عیسی (ع) فرمود: چه قدر دندانهای او سفید است.
پرورش تواناییهای فردی
غالباً این سخن را از معلمان زیادی می شنویم که معتقدند با کلاسهای 45 یا 50 نفر، مواد درسی متعدد و امتحانات پی در پی، فرصتی برای پرداختن به تواناییهای دانش آموزان باقی نمی ماند. در حالی که چنین عواملی نمی تواند مانع تحقق هدف مذکور شود.
در حقیقت فلسفه آموزش و پرورش هر ملتی تعیین کننده خط مشی و راه و رسم تعلیم و تربیت آن جامعه می باشد. از جمله مواردی که رویکرد فلسفی دستگاه آموزش و پرورش یک کشور را تبیین می نماید نوع نگرش آن به تواناییها، ظرفیتها و قابلیتهای فردی همه دانش آموزان است. آموزش و پرورش پیشرو و بالنده باید تلاشی مستمر به سوی پرورش تواناییهای یکایک افراد به صورتی جامع و فراگیر باشد. خودانگیختگی و فردیت راه زندگی را می بندد و آن را بی نتیجه می گذارد.
هویت خانوادگی
مقبولیت(پذیرش)
یکی از پرسشهایی که فرزندان سعی می کنند پاسخ آن را از لابه لای رفتارهای کلامی و عملی والدین بیابند، این است که والدینم تا چه اندازه مرا پذیرفته اند؟ در حقیقت میزان پذیرش فرزند از سوی والدین با احساس تعلق به خانواده،نسبتی مستقیم دارد.یعنی همانقدر می تواند خود را به این جمع،وابسته احساس نماید که آنها عملاً او را پذیرفته باشند. چنانچه والدین، بدون توجه به عواملی نظیر:
- جنسیت (دختر یا پسر بودن)
- استعداد و هوش (با هوش یا نرمال بودن)
- وضعیت چهره و ظاهر (زیبا یا نا زیبا بودن)
- تحرک و پویایی اجتماعی (مردم داری یا مردم گریزی)
- رتبه و ترتیب تولد (فرزند اول یا ... بودن)
فرزندشان را بپذیرند و مستقیم از ویژگیهای مذکور او را (همان گونه که هست) قبول داشته باشند.
مشورت
هر عاملی که بتواند پیوند موجود میان والدین و جوانان را تقویت نموده و احساس تعلق به خانواده را درفرزندان بارور نماید، به همان نسبت به تکوین و تکامل هویت،یاری می رساند.مشورت، عامل دیگری است که در اینجا مورد بحث واقع می شود:
مسائلی که رویاروی ما قرار دارند، متنوع و بی شمارند و فرصت عمر و به ویژه جوانی، کوتاه و محدود است،از این رو برای تدبیر زندگی و غلبه بر مشکلات ناشی از آنها، جز این چاره ای نیست که عقل و خرد دیگران را در کارها و امور زندگیمان، شرکت دهیم و بر توشه دانش و تجربه خویش بیفزاییم.
به فرموده رسول اکرم (ص): (هیچ پشتیبانی، محکمتر از مشورت در زندگی وجود ندارد.) هر مشورتی، افزایشی به نیروی عقل و تدبیر آدمی، محسوب می شود.
نسل جوان در مسائل مختلفی می تواند از مشورت با دیگران بهره گیرند، موضوعاتی نظیر تحصیل، انتخاب رشته، ازدواج، شغل، انتخاب دوست و اوقات فراغت، می تواند،زمینه مشورت قرار گیرند.
مشورت در زندگی نسل جوان، دو جنبه متمایز ولی مکمل یکدیگر دارد، یکی اینکه جوانان از مشاوره بزرگترها (نظیر والدین) بهره جویند و دیگر اینکه خود را در موقعیتی قرار دهند تا دیگران نیز متقابلاًبا آنها مشورت نمایند. در مورد اول، بزرگترها با جلب اعتماد جوانان، آنها را به مشاوره در زندگی، ترغیب می نمایند و در مورد دوم این جوانان هستند که با احراز و ابراز صلاحیت و لیاقت، شرایطی را به وجود می آورند که دیگران آنها را مورد مشاوره قرار دهند.
آثار مشورت
مشورت با نوجوانان و جوانان منجر به آثار و پیامدهایی در شخصیت آنها می شود که از جمله آنها می توان به این موارد اشاره نمود.
- مشورت، موجب ورزیدگی نیروی عقلانی و تدبیر زندگی می شود، زیرا هر پرسشی، فرصتی است برای اندیشیدن و حل مسئله ای که در برابر آن قرار گرفته اند.
- مشورت، احساس مسئولیت فرد را در مواجه با زندگی رشد می دهد و حس قدر شناسی از مواهب و موقعیتهای موجود را افزایش می دهد.
- مشورت، اساس مقبولیت را در فرد تعالی و تکامل می بخشد، زیرا زمانی که دیگران ما را می پذیرند و از مشاوره با ما بهره می جویند، در این صورت با به تفاهم میان نسل جوان و نسل بالغ گشوده می شود.
نکته قابل توجهی که برخی از جوانان، در آن مورد، احساس نگرانی می کنند، این است که آیا مشاوره با دیگران آزادی انتخاب آنها را محدود می کند یا خیر؟
واقعیت امر، آن است که مشاوره (امکان انتخاب)را افزایش می دهد و نتیجه چنین انتخابی، زندگی خردمندانه و آگاهانه ای است که در حقیقت دستیابی بدان، خود یک آرمان تربیتی محسوب می شود .
ویژگی های مشاوره
به منظور اینکه نسل جوان بتوانند مشاور خوبی برای دیگران باشند، ضروری است ویژگی های زیر را احراز نمایند:
- رازدار و محرم اسرار دیگران باشند.
- خیر خواه و مشفق دیگران و اطرافیان باشند
- ظاهر و باطن آنها یکی باشد، (یعنی آنچه در قلبشان می گذرد با آنچه بر زبانشان جاری می شود، یکی باشد.)
- از درایت و تدبیر زندگی برخوردار باشند.
- و از ویژگیهای دیگری نظیر جرأت اقدام، سخاوت و شجاعت لازم نیز سر شار باشند.
درک و تفاهم
از مهمترین انتظارات جوانان، دستیابی به تفاهم با خانواده بهویژه والدین است. در حقیقت میتوان آن را یکی از آرزوهای والدین نیز تلقی نمود. درک و تفاهم به دلیل تأثیری که در پیوندهای میان اعضای خانواده و متعاقباً بهبود منزلت و جایگاه نسل جوان دارد، بر مسأله (هویت خانوادگی) اثرگذار بوده و آن را شفافتر و کاملتر میکند. برای دستیابی به افق درک و تفاهم، رعایت مواردی، ضروری است که ذیلاً به آنها اشاره میکنیم:
- درک کردن و درک شدن، مکمل یکدیگرند و دوجنبه از یک حقیقت را تشکیل میدهند، جوانی که بخواهد دیگران او را درک کنند، باید خود را در موقعیتی قرار دهد که درک شود. نتیجهای که به دست میآید این است که نباید فقط منتظر ماند تا دیگران، جوان را درک کنند، بلکه او نیز به سهم خود باید مبادرت به کارها و فعالیتهایی بنماید تا موقعیت مناسب برای درک شدن را بیابد.
- شناخت انتظارات، گام دوم در مسیر تفاهم با والدین است. شناخت توقعات منطقی والدین و تأمین به موقع آنها، راه را بر دوستیها و صمیمیتها هموار میکند. لازمه چنین امری، این است که والدین نیز، میان انتظارات منطقی و غیر منطقی خویش تفکیک کنند.
- اعتماد و اطمینان بر پایه پل عاطفی بنا میشود، از عواطف عمیق و موثر میتوان به اعتماد دست یافت و لازمه چنین ارتباطی، خارج شدن از دایره خودمحوری و خودبینی است تا فراتر از توجه به خویشتن، بتواند به دیگران و اطرافیان نزدیک شود و ارتباطی بر پایه عواطف سالم و رشید بنا کند و به اعتماد منتهی شود.
- رعایت اصول ارتباط حسنه جوان و خانواده در آرامش زندگی، نقشی بنیادین داشته و هرگونه تشنج را از فضای ارتباطی خانواده دور میکند.
جوانان میتوانند، این پرسشهای مهم و تعیینکننده را در فرصتی که خلوت شخصی دارند، از خود مطرح کنند، یقیناً پاسخهای منصفانه و دقیق به آنها، (هویت خانوادگی) آنان را شفافتر خواهد نمود:
- چگونه میتوانم عواطف خود را به خانواده اثبات کنم؟
- با چه روشی میتوانم عواطف خود را به خانواده نثار کنم؟
- سهم من در مسرت و نشاط زندگی خانوادگی چیست؟
- آیا این سهم قابل افزایش و تعالی است؟
لازم به ذکر است که فرزندان جوان به ویژه فرزند ارشد، مسئولیتی سنگینتر در قبال آرامش خانواده برعهده دارند.
ارشدیت، یک امتیاز نیست بلکه یک مسئولیت است، آنان در آرامش نسبی خانواده بیش از سایر فرزندان، نقش دارند و ایفای چنین نقشی جز با پذیرش داوطلبانه مسئولیتها ممکن و مقدور نمیباشد و شاید از گامهای مهم دستیابی به روابط خانوادگی مثبت و سازنده، این نکته باشد که قبل از طرح انتظارات خود از خانواده؛ در فکر و اندیشه ابتدا این پرسش را مطرح کنیم که خانواده از (من) چه انتظاراتی دارد ومن چگونه میتوانم در قبال آنها، پاسخگوی فعال و موفقی به حساب آیم؟ و در زمانی که خانواده دچار مشکلی جدی شود، من چه نقشی در حل مسأله موجود خواهم داشت؟ مطمئناً بررسی چنین سوالاتی راه را بر تفاهمی عمیق در روابط موجود جوان و خانواده هموار خواهد نمود.
هویت ملی
آسیبشناسی هویت ملی
برخی از عوامل آسیبزای هویت ملی که به ویژه بر نسل جوان اثرگذار است، به طور خلاصه عبارتند از:
1- پدیده دوفرهنگی
2- ملیگرایی افراطی
3- فقدان آگاهی
4- غربباوری
5- نفی مفاخر ملی
پدیده دوفرهنگی
ازدواج والدین با اتباع بیگانه، اقامت والدین در کشورهای بیگانه، گذران اوقات فراغت در خارج، مهاجرتها و مسافرتهای خارجی به ویژه در دوران شکلگیری شخصیت کودکان و نوجوانان، تکوین هویت ملی را برای پارهای از نسل جوان، با مشکل مواجه نموده و در باورهای فرهنگی آنان، اثراتی نامطلوب، بر جای مینهد و در مواردی به پدیده (دوفرهنگی شدن) نیز منجر میشود. به ویژه اگر سالهای اولیه کودکی در کشورهای بیگانه سپری شده و روند یادگیری زبان و ادبیات ملی را دچار وقفه نماید، در اینصورت بر درک و معرفت ارزشها، ویژگیها و افتخارات ملی تیز تأثیرات نامطلوبی بر جای میگذارد.
یکی از نویسندگان واژه دوفرهنگی را اینگونه توصیف میکند:
(منظور از دوفرهنگی آن است که فرهنگ پیشین و آنچه فرهنگ امروز خوانده میشود، در وجود ما در کنار هم و غالباً در تعارض با هم به سر میبرند و ما ناگزیریم که با هر دوی آنها دمساز باشیم.)
مهمترین معضلی که این پدیده ایجاد میکند آن است که نسل جوان دوفرهنگی، نه به درستی از فرهنگ ملی خویش آگاهی دارد، که در حقیقت با آن بیگانه است و نه میتواند تمام عناصر فرهنگ بیگانه را جذب و درونسازی نماید. از اینروی (هویت ملی) چنین نسلی، به پدیدهای غامض و لاینحلی مبدل میشود. یکی از کارشناسان بنگلادشی سازمان یونسکو در توصیف وضعیت کنونی خویش مینویسد:
(هماکنون از شخصیتی دو فرهنگه برخوردارم و این بسیار جالب است، یکی به دلیل تحصیلات غربیام و دیگری تربیت والای شهری که در فرهنگ پیشرفته آن در خود احساس میکنم. موارد مشابه نیز به نحو چشمگیری در سراسر دنیا وجود دارد. در دنیای غرب، بر شعار (مصرف بیشتر، زندگی بهتر) که منتج از انگیزه موفقیت و روش کار است، تأکید میشود. طبیعتاً من علاقهمند به کسب درآمد بیشتر، پیشرفت فنآوری برای کارآیی رقابتی بیشتر، بار مصرفی افزونتر، رفاه بیشتر و انگیزه قویتر هستم ولی از این چشمانداز یافتن پاسخ سوالات اساسی خود را نمیدانم. سوالاتی نظیر اینکه:
(1) طی 20 تا 30 سال آینده بشر با چه مسائلی روبرو خواهد شد؟
(2) نقش آموزش و پرورش در تواناتر ساختن انسان برای مقابله با این مسأله چیست؟
(3) به ویژه چگونه میتوان نسل جوان را به مقابله با این مسائل واداشت تا به نحوی شایستهتر و با درک بیشتر از ارزشهای جهانی و به ویژه فرهنگی به پیروزی نائل آید؟)
هویت دینی
آنچه (هویت دینی) به نسل جوان میدهد
1- پاسخ به پرسشهای بنیادین
2- جهتبخشیدن به زندگی
3- رویکرد مثبت به آبنده
4- وحدت اعتقادی
5- هوییت دینی، زمینهساز هویت تمدنی<span dir="ltr" style="font-size: 10pt; m